( 856)باد ،آتش میخورد از امر حق |
|
هر دو سرمست آمدند از خمر حق |
( 857)آب حلم و آتش خشم ای پسر |
|
هم زحق بینی، چو بگشایی نظر |
( 858)گر نبودی واقف از حق جانِ باد |
|
فرق کی کردی میان قوم عاد |
( 859)هود، گرد مؤمنان خطی کشید |
|
نر م میشد باد کانجا میرسید |
( 860)هر که بیرون بود زآن خط جمله را |
|
پاره پاره میگسست اندر هوا |
( 861) همچنین شیبان راعى مىکشید |
|
گرد بر گرد رمه خطى پدید |
( 862) چون به جمعه مىشد او وقت نماز |
|
تا نیارد گرگ آن جا ترک تاز |
( 863) هیچ گرگى در نرفتى اندر آن |
|
گوسفندى هم نگشتى ز آن نشان |
( 864) باد حرص گرگ و حرص گوسفند |
|
دایرهى مرد خدا را بود بند |
باد ،آتش میخورد: یعنی سببیت و تأثیر گذاری هریک از باد و آتش.
از خمر حق: یعنی به اراد? حق.
نظر گشودن: یعنی با دقت وتأمل به مسئله نگریستن.
هود: مطابق آن چه در قرآن کریم و روایات اسلامى ذکر مىشود پیغمبرى است که خدا او را بسوى قوم عاد فرستاد و چون بتکذیب وى برخاستند خداوند آنها را ببادى سخت هلاک نمود.[1]
شیبان راعى: نام یکى از زهاد است که چوپانى مىکرد و او را بدین مناسبت «راعى» مىنامند با محمد بن ادریس شافعى (متوفى 204) معاصر بود و شافعى در احوال قلوب بدو مراجعه مىکرد و پیش وى بدو زانو مىنشست. [2]
راعی: یعنی چوپان، گله بان.
به جمعه مىشد: یعنی به نماز جماعت ویا نمازجمعه.
ترک تاز: یعنی حمله کردن به گله.
نگشتى ز آن نشان: یعنی از آن دایره خارج نمىشد.
( 856) باد و آتش از امر حق بوجود مىآیند و هر دو از باده الهى سر مستند.( 857) آب حلم و آتش خشم را هم اگر خوب بنگرى خواهى دید که از جانب خداوند است.( 858) اگر حقیقت باد از حق خبر نداشت چگونه میانه قوم عاد فرق گذاشته مقصرین را هلاک و در باره نیکان بىاثر مىشد. ( 859) هود پیغمبر در موقعى که باد براى هلاک قوم عاد با کمال شدت مىوزید مؤمنین را در یک جا جمع و گرد آنها خطى کشید باد وقتى به آن جا مىرسید از شدت خود کاسته بنسیم ملایم تبدیل مىشد.( 860) و کسانى را که خارج از آن خط بودند بهوا بلند کرده قطعه قطعه مىکرد.( 861) همچنین شیبان شبان گرد گوسفندان خود خطى مىکشید.( 862) که وقتى براى اداى فریضهى جمعه مىرود گرگ به آنها حمله نکند. ( 863) نه گرگ از آن خط پا بدرون دایره مىگذاشت و نه گوسفندى از آن دایره خارج مىشد.( 864) باد حرص گرگ و باد حرص گوسفند در بند دایره مردان خدا هستند.
مولانا میگوید: حتی سببهای این جهانی هم به ارادهْ حق عامل یا عاطل میشوند. باد که آتش را خاموش میکند یا آتش که مستانه شعله میکشد، هر دو از بادهْ حق سرمستاند. اگر چشمِ حقیقتبین را باز کنی، شکیبایی و خشم، هر دو فعل حقّند.
مولانا برای تثبیت و تأیید نظریه خود که عوامل و اسباب این جهانی هرچه میکنند به اراده حق و فعل حق است مثال و شاهدهایی از منابع دینی و قرآن میآورد و میگوید: قوم عاد به حرف پیامبرشان هود گوش ندادند و منکر نبوت او شدند. به فرمان حق باد صرصر آنها را هلاک کرد. اما هود و مؤمنان با او به صحرا آمدند و حفرهای کندند. باد که به آنان میرسید نرم میشد و نسیمی میگشت. وچون به عاد رسیدی چنان سخت شدی که شتر با هودج ومردم در اونشسته برگرفتی وبر هوا بردی وبر زمین زدی وهلاک کردی.[3]وخلاصه حرص وآز به ارادهْ مرد خدا ودرنقطه یی که مرد خدا اراده کند متوقف می شود. مثال دیگر، کاری که شیبان چوپان به هنگام رفتن به نماز انجام می داد.
[1] . الحاقه، آیهْ 6.
[2] - شرح حال او را مىتوانید در حلیة الاولیاء ج 4، ص 317 ملاحظه کنید، ابو القاسم قشیرى و غزالى نیز از وى چند حکایت نقل کردهاند. ترجمهى رسالهى قشیریه ص 666، 724، احیاء العلوم، ج 1، ص 16. براى مأخذ این حکایت که مولانا نقل کرده است، رجوع کنید به: مآخذ قصص و تمثیلات مثنوى، انتشارات دانشگاه طهران، ص 11.
[3] - مآخذ قصص وتمثیلات مثنوی،ص10
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |